کد مطلب:30262
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:28
آيا ميتوان عشق را به مجازي و حقيقي تقسيم كرد؟
تقسيم عشق به مجازي و حقيقي، در آثار بعضي از فلاسفه و عرفاء شيوع دارد. آيا واقعيت چنين است، يعني واقعاً ما يك عشق مجازي داريم و يك عشق حقيقي؟ به نظر ميرسد ما ميتوانيم عشق را به سه قسم اساسي تقسيم كنيم:
الف ـ قسم مجازي نامعقول كه منشأ آن شهوات انساني است كه مستند به خودخواهيهاي متنوعي است كه مورد ابتلاي اكثريت مردم است. اين قسم عشق همانگونه كه اميرالمؤمنين عليهالسلام فرموده است بينائي آدمي را كه عبارتست از انديشه، تعقل، درك و احساسات برين و كمالجوئي، از بين ميبرد و او را به بيماري دل كه همان اختلالات رواني است مبتلا ميسازد. در اين قسم است كه آدمي تعقل خود را دربارة واقعيات مختل ميسازد و هيچ چيز را همهچيز و همهچيز را هيچ چيز مينمايد، محدود را نامحدود، زشت را زيبا و زيبا را زشت و صحيح را باطل و باطل را صحيح تلقي مينمايد!
ب ـ قسم معقول، اين قسم از عشق، عبارتست از محبت شديد و گرايش حياتي به كمالات و خيرات عاليه، مانند معرفت؛ نوع دوستي كه بدرجة محبت شديد و گرايش حياتي برسد. اخلاق فاضله كه جلوههائي از كمال ميباشد.
ج ـ قسم فوق معقول ـ اين همان است كه در اصطلاح فلسفه و عرفان عشق حقيقي ناميده ميشود. معشوق در اين عشق فقط خداوند جلجلاله و حسنجماله است. و صول انساني باين درجه از محبت شديد بخدا كه گرايش حياتي با تعام ابعاد حياتش بخدا پيدا ميكند، از عاليترين درجات كمال است كه بيك انسان نصيب ميگردد. مختصات اين عشق است كه فلاسفه و عرفاء و ادباي عالي مقام توانستهاند مقداري از مختصات آنرا بقدر فهم بشري ارائه كنند. اين همان مرحلة اعلائي از كمال است كه حافظ ميگويد:
عاشق شو ارنه روزي كار جهان سرآيد
ناخوانده درس مقصود از كارگاه هستي
و مولوي ميگويد:
عشق امر كل مارقعهاي، او قلزم و ما قطرهاي
او صد دليل آورده و ما كرده استدلالها
هر چه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم خجل گردم از آن
عشق كار نازكان نرم نيست
عشق كار پهلوان است اي پسر
عشق را از كس مپرس از عشق پرس
عشق خود خورشيد جانست اي پسر
اين عشق است كه جهان تيرة ماده و ماديات را چنان روشن زيبا ميسازد كه انسانآگاه ميگويد:
بجهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
(سعدي)
اين عشق است كه جهانعجوز سيهپستان را چونان عروس آراسته مينمايد ـ
چه عروسي است در جهان كه جهان زعكس رويش
چو دو دست نوعروسان تر و پرنگار بادا
(مولوي)
اين عشق است كه معناي نهائي انسان و جهانرا براي آدمي توضيح ميدهد. در اين عشق همة قواي مغزي و رواني آدمي شكوفا ميشود و به فعليت ميرسد و به ثمر مينشيند، در صورتيكه در عشق مجازي همانطور كه اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: بينائي نابود و دل بيمار ميگردد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 20
آيةالله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.